به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از حسن انصاری است که با نقل جملاتی از عبدالکریم سروش به نقد وی در حوزه وحی می پردازد.
«در میان قدمای ما، معتزله دربارۀ شرایط نزول وحی و ریزش فرهنگ عربی در متن مقدس سخن گفته بودند. این هم یک امر نامتعارف بود و منتقدان معتزله، یعنی اشاعره و فقها، سخنان آنها را نمیپسندیدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به هر حال فرهنگ عربی اقتضائاتی داشته و منتقدان معتزله فکر میکردند اگر پای این مباحث به میان بیاید، از قدسی بودن متن مقدس کاسته میشود؛ چراکه در فرهنگ عربی درست و نادرست و خالص و ناخالص قاطی است و اگر بپذیریم این امور در متن مقدس ریزش کرده است، متن از آن یکدستی و قدسی بودن خارج میشود. اما معتزله چنین نمیانگاشتند. پاسخ ایشان این بود که تلقی ما از شکلگیری متن مقدس، متفاوت از تلقی رایج است، اما این روایت به فهم معقولتری از زمینۀ پیدایی متن مقدس مدد میرساند.»
این ها بخشی از مطالبی است از جناب آقای سروش دباغ در گفتگویی که در زیر لینک آن را می گذارم. کاش ایشان مستند سخن خود را می نوشتند. کجا معتزله چنین سخنانی گفته اند؟ متأسفانه روشنفکری دینی اهمیت چندانی به تحقیقات تاریخی نمی دهد. باری معتزله قائل به ادبی بودن و مجازی بودن سخن خدا در قرآن بوده اند و از ای نرو تأویل ادبی را جائز می دانسته اند اما این کجا و مطالبی که اینجا به معتزله و مخالفانشان نسبت داده شده؟
دو کلمه در در نقد چند سطر از دکتر سروش دباغ
در مناظره با بهمن پور همچنین این نکته از سوی دکتر سروش مطرح شده است: «چگونه میشود که پس از پیامبر خاتم کسانی درآیند و به اتکاء وحی و شهود سخنانی بگویند که نشانی از آنها در قرآن و سنّت نبوی نباشد و در عین حال تعلیم و تشریع و ایجاب و تحریمشان در رتبه وحی نبوی بنشیند و عصمت و حجّیت سخنان پیامبر را پیدا کند و باز هم در خاتمیت خللی نیفتد؟ پس خاتمّیت چه چیزی را نفی و منع میکند؟/ شارح و مبین خواندن پیشوایان شیعه هم گرهی از این کار فرو بسته نمیگشاید چراکه کثیری از سخنان آن پیشوایان احکامی جدید و بیسابقه است.» حال سوال این است: اگر کثیری از سخنان ائمه احکامی جدید و بیسابقه بوده و همین امر نشانۀ نقض خاتمیت است، کثیری از سخنان روشنفکران دینی و حتی روحانیان نواندیش هم چنان خصلتی دارد. وقتی نواندیشان دینی احکام جدید صادر میکنند و دکتر سروش هم وحی را همچنان جاری میداند و عرفا و فیلسوفان را کسانی میداند که به اتکاء وحی و شهود سخنانی تازه گفتهاند و بر اسلام افزودهاند، آیا از خاتمیت چیزی جز اسمی بیمسما باقی میماند؟
داوری آقای سروش دربارۀ تلقی برخی شیعیان از امامت این است که ایشان تلویحاً منزلت و موقعیتی را که برای پیامبر قائلاند، برای امامان شیعه هم قائلاند و نسبت میان امامت و خاتمیت روشن نیست. یعنی قول ائمۀ شیعه هم مفترضالطاعه است و باید از آنها اطاعت کرد.
این تلقی از امامت، در میان شیعیان غالی، جاری و ساری است. شیعیان غالی این مدعا را به زبان نمیآورند ولی عملاً چنین موضعی دارند. مثلاً احکام خمس در شکل کنونیاش در سنت نبوی سابقه ندارد و متعلق به ائمه است.
اغلب شیعیان هم چون ائمه را همانند پیامبر مفترض الطاعه میدانند، احکام ائمه دربارۀ خمس را همانند احکام پیامبر در موضوعات دیگر میدانند. نقد دکتر سروش به چنین شیعیانی این است که چرا ائمه را کنار پیامبر مینشانید و همان جایگاه و منزلتی را که برای پیامبر قائلید، برای ائمه هم قائل میشوید.
اما آنچه که دربارۀ عمل نواندیشان دینی گفتید، پاسخش این است که نواندیشان دینی در حال تحقق بخشیدن به رفرم در سنت دینیاند با تأسی به روح حاکم بر این سنت؛ بدین معنا، این کار ناقض خاتمیت نیست.
نواندیشان دینی میگویند ما در این روزگار پیام سنت نبوی را، که در زمینه و زمانۀ دیگری تکون یافته، با تأسی به امکانات و ابراز و ادوات آن سنت، بازخوانی و بازآفرینی میکنیم. مدلول این سخن این است که به نزد نواندیشان دینی، خاتمیت هم اسم دارد و هم مسما. مضافاً بر اینکه نواندیشان دینی، فقیه نیستند که احکام صادر کنند، بلکه تأملات الهیاتی- فلسفی- عرفانی- دین شناسانۀ خود را با مخاطبان در میان می گذارند. همین و نه بیشتر.
این سخنان از نقطه نظر تاریخ کلام و مذاهب اسلامی و همچنین تاریخ فقه و شکلگیری دانش فقه ایرادهای جدی دارد که من به آن اینجا نمی پردازم. منتهی به این دو کلمه بسنده می کنم که اولا آنچه شیعه می گوید حجیت مطلق قول امام است و این حجیت ارتباطی با مقوله ختم نبوت ندارد. این حجیت مستند به گفتار پیامبر است و به طور خاص حدیث ثقلین. پیامبر در مقام پیامبری حجیت قول و فهم و نظر و رأی امامان پس از خود را بنابر دکترین تشیع تأیید کرده و بدان حجیت مطلق داده است. این ربطی به عقیده غلات ندارد.
ثانیا: آنچه شما می فرمایید که روشنفکری دینی عهده دار آن است درست همانطور که شخصی که با شما گفتگو را انجام داده به درستی تذکر داده می تواند با همان منطق شما و جناب دکتر سروش ناقض ختم نبوت تلقی گردد. چرا برداشت شما بعد از ۱۴۰۰ سال از عصر نبوت و فهمتان از قرآن قابل اعتنا باشد و ناقض ختم نبوت نباشد اما برداشت و فهم امامان شیعه که در دامن سنت پیامبر و تحت تعلیم او بوده اند نافی ختم نبوت باید قلمداد گردد؟ خوب مگر زمانی که روشنفکری دینی با توجه به مقاصد شریعت تفسیری نوین از شریعت به دست می دهد کارش چیزی جز ارائه نحوه ای از تفسیر قرآن است؟
خوب. بنا بر نظر شیعه قول امام تفسیر قرآن است منتهی تفسیری که حجیت آن را پیامبر تضمین داده و پیشاپیش قبول کرده است. اینکه مجاری علم امام نسبت به قرآن را چه بدانیم گرچه مهم است اما مدخلیتی در این بحث ندارد. آنچه مهم است این است که ولو تفسیری از قرآن از سوی امامان شیعه مخالف با ظواهر کتابی باشد مادام که اصالت آن تأیید شده باشد و گفتار حقیقتا از سوی امام باشد در آن صورت از دیدگاه شیعه تفسیری است قابل استناد و حجت.
اینکه امامان فرموده اند آنچه از ما رسیده را با قرآن عرضه کنید بحث اثباتی است و نه ثبوتی و مرتبط با اخبار آحاد و به نظر بسیاری از فقها و اصولیان شیعه محدود به بحث تعارض اخبار (این بحث تفصیلی می طلبد که جایش اینجا نیست و نویسنده این سطور را نظری خاص است که باید مستقلا درباره آن بنویسم). تازه در آنجا هم گفته اند عدم مخالفت که با موافقت به معنایی که شما در ذهن شریفتان دارید فرق می کند. اصولیان دیری است این بحث ها را کاویده اند، فتأمل.
چند نکته اضافی در نقد گفتاری از سروش
ابتدا نقل بخشی از این گفتار: «من در باب امامت و ولایت چیزی بیش از آنچه قبلاً در بسط تجربه نبوی و در مسأله خاتمیت آوردهام, نگفتهام. شایسته است آن را دوباره بخوانید. خاتمیت, چنانکه من در مییابم, مقتضایش این است که پس از پیامبر سخن هیچ کس در رتبه سخن وی نمینشیند و حجیّت گفتار او را ندارد. حال سخن در این است که امامت را شرط کمال دین شمردن و امامان را برخوردار از وحی باطنی و معصوم و مفترضالطاعه دانستن (چنان که شیعیان میدانند) چگونه باید فهمیده شود که با خاتمیت ناسازگار نیفتد و سخنشان در رتبه سخن پیامبر ننشیند و حجیت گفتار او را پیدا نکند؟ آنان را شارح و مبیّن معصوم قرآن و کلام پیامبر دانستن نیز گرهی از کار فروبسته این سؤال نمیگشاید. آیا امامان, برای پاسخ به هر سؤالی, به کلمات پیامبر رجوع میکردند و آنها را میخواندند (در کجا؟) و میاندیشیدند و آنگاه جواب میگفتند یا جوابها (چنانکه شیعیان میگویند) نزدشان حاضر بود و نیازی به اجتهاد و إعمال رویـّت و پژوهش و تحلیل نداشتند. و لذا سخنی که میگفتند بیچون و چرا وبی احتمال خطا و بر اثر الهام الهی, عین کلام پیامبر بود و جای اعتراض نداشت؟ اگر این دوّمی باشد, فرق پیامبر و امام در چیست؟ و آیا در این صورت, جز مفهومی ناقص و رقیق از خاتمیت چیزی بر جای خواهد ماند؟ شما طوری از نقش شارح بودن امامان شیعه سخن میگوئید که گویی مجتهد معصوماند اما مگر مجتهد معصوم خود مفهومی تناقصآلود نیست؟ باری جواب این سؤالات هر چه باشد, آیا امامان را در رتبه پیامبر ندانستن و بنیان خاتمیت را استوار کردن و سنگ خاتمیت را بر سینه زدن (به قول شما) جفا بر اسلام و کاستن از منزلت ولایت است؟»
پاسخ: نکته نخست اینکه حجیت ربطی به مقوله نبوت ندارد. نکته دوم اینکه فرض طاعت الزاما به معنی فرض عصمت نیست. بدون نظریه عصمت هم می توان از فرض طاعت سخن گفت. البته متکلمان شیعه بر لزوم عصمت امام استدلال کرده اند اما نه صرفا به دلیل فرض طاعتشان بلکه به دلیل فرض امامتشان.
نکته سوم که بسیار مهم است این است که بخش زیادی از فقه اسلامی مستند به آرای فقهی فقهای مسلمان به معنی عام آن است و از منطوق قرآن و حدیث پیامبر نمی توان شاهدی بر آن پیدا کرد. فقهای سنی قیاس و رأی و استحسان و گاهی قول اهل مدینه و یا قول صحابی را در تکمیل فقه مأثور حجت می دانند و در مقابل امامیه به حجیت قول امام از عترت پیامبر باور دارد (حدیث ثقلین). بسیاری از آنچه امروز در فقه اسلامی بدان عمل می شود نتیجه اجتهادات و فقه ورزی فقیهان است.
از جمله در مقام استنباط از ظواهر کتابی و استناد به عمومات قرآنی و بحث در صور مختلف تخصیصات و مفهوم و استدلالات و تمسک به اصل و از این قبیل. صرف اینکه در فقه چیزی آمده که پیامبر بدان تصریح نکرده مانع از قبول اعتقاد به ختم نبوت نیست. اینکه گفته شود این ها همه اجتهادات است و بنابراین نافی ختم نبوت نیست اما قول به حجیت قول امام به دلیل اینکه بر فرض شیعی از مقوله اجتهاد نیست با آن فرق می کند البته درست نیست چرا که درست است که این ها همه اجتهادات فقهی است اما از دیدگاه فقهای اهل سنت عمل به یکی از اجتهادات فرض واجب مقلد است.
تازه بنابر نظریه تصویب که کار سخت تر هم هست چرا که اصلا عمل واجب همان رأی اجتهادی فقیه و ظن اوست. به هرحال فرق شیعه و اهل سنت فقط در این است که شیعه می گوید قول علمی مبنای حجیت و عمل است و اهل سنت مطلق ظنون مجتهد را در غیر منصوص معتبر می دانند. و بالاخره نکته آخر اینکه قول به مجتهد معصوم گرچه قول شایع در امامیه نیست اما برخلاف گفتار جناب آقای دکتر سروش مستلزم تناقض نیست چرا که می توان فرض کرد شخص امام هر بار با نظر در ادله اجتهاد می کند اما خداوند تصرفی می کند که نظر امام همواره مطابق با واقع و صواب باشد.
کد خبر 4339319
منبع: مهر
کلیدواژه: حسن انصاری
روشنفکری
عبدالکریم سروش
معرفی کتاب
سازمان اوقاف و امور خیریه
فعالیت های قرآنی
قرآن
تازه های نشر
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
معرفی نشریات
نقد کتاب
نشست علمی
فلسفه
علوم انسانی
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
مراسم بزرگداشت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۵۲۶۱۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دین سینما به امام صادق(ع) چه زمانی ادا میشود؟
این اهمیت از آنروست که با توجه به آمارهای منتشر شده ازسوی نهادهای علمی کشور بیشتر مخاطبان ایرانی به موضوعات دینی اهمیت میدهند و براساس آخرین پیمایش مرکز تحقیقات صدا وسیما نیز پربینندهترین برنامههای رسانهملی برنامههای مذهبی هستند. اما اینکه چرا تاکنون درصنعت فیلمسازی و سریالسازی به چنین موضوع مهمی کمتر پرداخته شده نیاز به بررسی بیشتری دارد.
سینما و فیلمسازی مذهبی سینما ذاتا هنری قصهگو و در عینحال وابسته به تکنولوژی محسوب میشود و به همین جهت بستر خوبی برای طرح روایت و داستانهای برآمده از باورها و عقاید انسانها در طول
تاریخ است. همچنین بهدلیل بدیع و مدرن بودن، ابزارهای نامحدودی در اختیار دارد که میتواند در اذهان مخاطبان عمیقا اثرگذار باشد. از آغاز شکلگیری سینما در اواخر قرن نوزدهم تا به امروز، جادوی سینما این امکان را فراهم کرده تا سینماگران، دغدغههای اعتقادی و مذهبی خود را از طریق این رسانه به نمایش بگذارند. بهطورکلی این تولیدات دارای اهمیت استراتژیک هستند و میتوانند در نمایش و قرائت مطلوب مردم درخصوص ادیان، مهم و پرطرفدار باشند.
چرا سینمای دینی در ایران شکل نمیگیرد سینمای ایران اسلامی که بهعنوان مرکز اصلی تجمع شیعیان دنیا، سالهاست در تولیدات انواع فیلمهای سینمایی با رویکردهای انسانی و اخلاقی خوش درخشیده اما بهنظر میرسد تاکنون برای تولیداتی از نوع سینمای دینی حرف چندانی برای گفتن نداشته باشد؛ آنهم در شرایطی که جریانات انحرافی صهیون و وهابیت، تمام سپاه خود را برای به تصویر کشیدن دوران صدر
اسلام بهگونهای که مطلوب خودشان است، به میدان آوردهاند. از ساخت فیلم و حکمرانی بر سینمای هالیوود تا بودجهریزی و سریالسازی در کشورهای حاشیه خلیجفارس و خاورمیانه برای تحریف تاریخ
شیعه و دوران امامت اولاد نبی اسلام(ص) آن هم بدون رعایت ابتداییترین ملاحظاتی که میتوان داشت.
تحریف تاریخ شیعه مصداق فراوانی را میتوان از میان تولیدات عربی درباره تحریف تاریخ شیعه همراستا با تفکر ضدایرانی مثال زد اما متأخرترین آنها میتواند مجموعههایی مانند «اِمامُ الْفُقَهاء» یا «حشاشین» باشد که این روزها نامش سر زبانها افتاده است. این تولیدات نمایشی گرچه ازسوی برخی با سهلانگاری دنبال میشود اما ماجرای آنها عمیقتر از مباحثی چون جنبه سرگرمی صنعت فیلمسازی است و تلاش میشود تا با القای تصویری غلط، زمینه تحریف تاریخ را فراهم کند.به طور مثال این مجموعههای تلویزیونی نه فقط بهدور از اهداف سیاسی و ضدشیعی ساخته نشدهاند بلکه دقیقا میدانند چه هدفی را دنبال میکنند و قرار است چه تصویری از اسلام و شیعه به جهان ارائه نمایند تا در نهایت آنچه در اذهان در مورد اسلام و تشیع شکل میگیرد، به نفع خودشان و در راستای تضعیف اندیشه ولایی شیعیان باشد که امروز رسانهها و اندیشمندان صهیونیستی چنین تفکری را مانع جدی حیات خود میدانند.
تصویری تحریف شده از امام صادق(ع) به عنوان نمونه مجموعه «اِمامُ الْفُقَهاء» که در رابطه با زندگی امام صادق(ع) به کارگردانی سامی جنادی سوری و نویسندگی حامد العلی کویتی با حمایت شرکت کویتی الخیر در ۳۰ قسمت ساخته شده و در سال ۱۳۹۱ از شبکه العراقیه در عراق پخش گردید و پس از آن شبکه الکوثر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز البته با برخی اصلاحات، ازجمله پوشاندن چهره مبارک بنیانگذار مذهب شیعه(ع) و پدر بزرگوارشان، آن را به نمایش گذاشت، تلاش شده تا روایتی تاریخی از خلفای اربعه ارائه دهد و با توجه به نهضت علمی که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پایهگذاری کردند، این موضوع را اثبات کند. این در حالی است که این
سریال با توجه به جایگاه این دو امام شیعه در پی اثبات جریان خلافت است اما از این امامان و خلافت برحق آنها چیزی نمیگوید.همین امر سبب شد برخی مراجع تقلید در کشورهای مختلف اسلامی از این سریال انتقاد کنند. «اِمامُ الْفُقَهاء» اگرچه مدرسه علمیه امام صادق(ع) در مسجد النبی(ص) و پرورش فقها و علما در آن مدرسه را به تصویر کشیده است، اما به امامت این امام بزرگوار و نشان دادن شخصیت وی در حد یک فقیه، بسنده کرده که چنین رویکردی در مجموعهای که مدعی روایت زندگی امام صادق(ع) است، نمیتواند بیهدف بوده باشد.بر همین اساس باید این سؤال را مطرح کرد، آیا واقعا ساخت فیلم و سریال در خصوص بنیانگذار مذهب شیعه وظیفه سینما و تلویزیون ایران نیست؟
حشاشین در مقابل تفکر شیعی در راستای بررسی تولیدات فیلمسازی و سریالسازی، باید گفت سریال حشاشین نیز که در ماه رمضان امسال پخش شد و تلاش کرده جنبش شیعه اسماعیلیه را همراستا با داعش به تصویر بکشد را هم باید در این رابطه ارزیابی کرد. اسماعیلیها نام خود را از اسماعیل بن جعفر، فرزند امام صادق(ع) گرفتهاند. آنها برخلاف شیعیان اثنیعشری، که امام موسی کاظم(ع) برادر کوچکتر اسماعیل را به عنوان امام پذیرفتهاند، معتقد بودند اسماعیل جانشین امام صادق(ع) بوده است. همین تفکر انحرافی حالا دستمایه جریانهای صهیونیستی شده تا از زبان کشورهای سکولار اسلامی فیلمی ساخته شود که تفکر شیعی را با داعش ساخته شده توسط غرب پیوند زنند و به جهانیان نشان دهند که تفکر داعشی همراستا با تفکر شیعی است و با تحریف تاریخ، کذبیات تفکری خود را جای حقیقت اندیشه شیعیان جا بزنند.
سینما حق دستکاری تاریخ را ندارد با بازخوانی انتقادات و واکنشهایی که امروزه از سوی منتقدان به چنین آثاری میشود، میتوان بهخوبی دریافت که جریانات صهیونیستی چگونه از دوقطبیسازی و پاککردن تاریخ بهره میبرند. بهطور مثال شاید فیلمنامهای با یک قصه اجتماعی و عاشقانه این امکان را برای فیلمساز فراهم کند تا دخل و تصرفی در موضوع ایجاد نماید اما فیلمساز طبیعتا حق دستکاری تاریخ و وقایع شناخته شده را ندارد، بهخصوص اگر درام به شخصیتی تاریخی بپردازد که در یک دوره زمانی خاص نقش فعالی داشته است؛ این نقدی است که وجیهه عبدالرحمن از بازیگران سینمای عرب بهتازگی بر سریال «حشاشین» مطرح کرده است. متاسفانه پدیده جعل تاریخ در درام تاریخی عرب و ترکیه بسیار وجود دارد، چراکه آنها فیلمنامهها را از بین رویدادهایی برمیگزینند که مواضع قهرمانانه را تقویت و افتخارات و پیشینیانشان را ستایش میکند و این قطعا به نفع درام نیست و وقتی این درام درخصوص به تصویر کشیدن شخصیتهای ارزشمند دینی جمع زیادی از مردم دنیا باشد، اشکال چنین رویکردی بیشتر نمود پیدا میکند.حتی برخی منتقدان شبکههای عربی نیز در مورد این سریال گفتهاند: این مجموعه نمایشی در ابتدا و انتها ماحصل خیال بوده که از تاریخ الهام گرفته شده است.
وقتی صهیون برای کوبیدن اسلام سیاسی دست بهکار میشود ساخت سریالهایی چون حشاشین از سوی جریان صهیونیستی که امروز در ضعیفترین جایگاه خود قرار دارد راهبری میشود تا با کوبیدن اسلام سیاسی در ایران، اخوانالمسلمین در مصر و حماس در فلسطین که بزرگترین دشمن آنها محسوب میشود و جریان مقاومت را در منطقه پدید آوردهاند به جریان تندروی ساخته شده توسط آمریکا داعش نسبت دهد که اسلامهراسی را در دنیا تقویت کند.
در جنگ روایتها چه کردیم؟ حالا در این جنگ روایتها، سینمای ایران شیعی برای روایت
صادق از زندگی پدر مکتب جعفری چه کرده است؟ گرچه تلویزیون ایران درخصوص صدر اسلام و حوادث کربلا تولیدات قابل دفاعی داشته و میتوان به مجموعههایی مانند مختارنامه، امام علی(ع)، معصومیت از دست رفته، ولایت عشق، تنهاترین سردار و... اشاره کرد که هرکدام دورهای از تاریخ اسلام را مورد بررسی قرار دادهاند اما در این بین، جای یک فیلم سینمایی یا سریال در شأن بنیانگذار مذهب شیعه، بهشدت احساس میشود.همانطور که بر همه روشن است، تاریخ تمدنی غرب بدون وجود آوردههای علمی مسلمانان قطعا به جایی نمیرسید یا دستکم این دستاوردهای دانشمندان و عالمان اسلام بود که کتابخانههای غرب را تا دورهای از تاریخ پر کرد.طبیعتا تمدن کنونی جهان، ازتلاش ملل گوناگون در طول تاریخ شکل گرفته است وسهم اسلام در پیدایش وتوسعه این تمدن، بیش ازدیگر تمدنها نباشد، کمتر نیست. پرسش اینجاست که آیا سینمای ایران ظرفیت ساخت فیلمی برای بیان این تاریخ را ندارد یا ما با فقر سینماگران دغدغهمند و شیعه مواجه هستیم؟
دوران سینمای سکولار گذشته است علوم و تمدن اسلامی از مسیرهای مختلفی به غرب منتقل شد که ترجمه کتب عربی به زبانهای اروپایی و تدریس و استفاده از کتب عربی که دانشمندان مسلمان آنها را در مراکز علمی نوشته یا ترجمه کرده بودند، بیشترین تاثیر را داشت. شاید این توضیحات برای اثبات اهمیت توجه به اقدامات اساسی امام صادق(ع) و جهاد علمی که او ایجاد کرد، کافی است تا متوجه باشیم که تا چه اندازه پرداخت به زندگی این دانشمند زمان، گردآورنده علوم اسلامی و سپس انتشار آن به سراسر دنیا و حتی تاثیرش بر شکلگیری غرب در سینما و تلویزیون اهمیت و جذابیت دارد. مردم ایران مخاطبانی مشتاق به تماشای آثار نمایشی با مضامین مذهبی و دینی هستند.در همین ماه رمضان گذشته واقعا روشن شد که دوران «تلویزیون، رسانهای با ماهیت سکولار است» گذشته و نهفقط تلویزیون که سینما نیز تشنه تولیداتی با مضامین ارزشمند است؛ چراکه مخاطب سینمای امروز نیز چنین خواستهای دارد و فیلمهای دفاعمقدس یا انقلابی همیشه در ایران پرفروش بودهاند.
جای خالی استکبارستیزی رئیس مکتب جعفری در سینما میتوانیم با یک روایت دقیق و جذاب سینمایی، حقانیت شیعه و تاثیراتی را که بر فرهنگ بشری گذاشته، ثابت کنیم و این بار ما بهعنوان شیعیان ۱۲امامی و باورمند به مهدویت بگوییم غرب چگونه غرب شد و حالا با فاصله از همان دستاوردها امروز به چه نقطهای از اضمحلال فرهنگی رسیده است؟! در حقیقت دوران زندگی امام صادق(ع) را از هر منظری که مورد توجه قرار دهیم، سرشار از قصهها و پیروزیهای علمی و فرهنگی است که موجب شکلگیری دوران طلایی اسلام شد و تمامی این دستاوردها قابلیت نمایشیشدن دارد؛ ضمن اینکه امروز که جهان علیه هر نوع استکبار برخاسته و آزادگان مسلمان و غیرمسلمان خواهان برچیدهشدن رژیم صهیونیست هستند، بهترین فرصت برای بیان وجوه استکبارستیزی رئیس مکتب جعفری است و سینما باید دستبهکار شود تا در این جنگ رسانهای از موثرترین و فراگیرترین رسانهها، یعنی فیلمسازی برای تولید محتواهایی متناسب با فرهنگ شیعی بهره برد و چه روایتی مهمتر و ضروریتر از روایت زندگی امام صادق(ع)؟! سینما قصه میخواهد، حادثه و قهرمان نیاز دارد و دوران امام صادق یکی از توفانیترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلابهای پیاپی متعددی را تجربه کرده، از جمله قیام خونخواهان امام حسین(ع) و از سوی دیگر در این دوره تاریخی شاهد برخورد مکاتب، ایدئولوژیها و تضاد افکار فلسفی و کلامی هستیم که ناشی از برخورد امت اسلامی با مردم کشورهای فتحشده با دنیای خارج است. در آخر اینکه به نظر روایت این دوران طلایی از اسلام شیعی در سینما کمی همت، دغدغه و اسلامشناسی میخواهد تا فیلمنامهنویسان و کارگردانان سینمای ایران دستبهکار شوند و مدیران سینمایی و صداوسیما را کنار خود ببینند و دست و دلبازانه برای فتح و پیروزی شیعیان، این بار نه مانند صدر اسلام با فدا کردن خون؛ بلکه با تخصیص بودجه کافی، بهرهمندی از فناوری و استفاده از افراد باسواد و آگاه، آثاری نمایشی تولید کنند و مرزهای فرهنگی و هنری را درنوردند.